سرنوشت

15 01 2010

دوست داشتن بی عوض۲

By سالک

۲
من انسانم ٬ تنفر نتوانم . تو بگو چیست این حس غریب وحشی که چنگ به قلبم انداخته ٬ که دارد از درون مرا می درد. ترسم آنست که روزی در وجودم خانه کند . نمی دانم چیست ٬ پلیدی است٫‌سیاهی است ٬ چون مردگان سرد است . . . از جنس زندگی نیست!!
نمی خواهم که بیاید جای تو را بگیرد ٬ تو از جنس امیدی ٬‌وقتی هستی گرمی هست ٬ روشنی هست . . . زندگی جاریست . . .
خودت بیا دستم را بگیر ٬ کمکم کن تا این سرطان را بیرون کنم . . . امیدم به توست ٬ تنها شاید هرگز نتوانم .


بر گرفته از سرنوشت


کارها

Information

بیان دیدگاه