خستم
باز هم شروع كردم با همون كلمه قديمي دوست داشتني هميشگي خستم
خستم از همه چيز وهمه كس خسته شدم بس كه اقليت بودم
امروز سگمو برده بودم گردش وزير رگبار نگاههاي سنگين مردم خسته و له شدم
خسته شدم بس كه هيچ كس حرفمو نفهميد ونشنيد خسته شدم بس كه شنيدم موي گربه نماز نداره وسگ نجسه واي خدا اگر اين مخلوقات پاك ومعصوم تو نجس باشن من با اين همه گناه چي هستم ؟ بقيه چي ؟
من تا حالا سگ بي وفا نديدم حتي اگه يه تيكه نون خشك بهش بدي ودمخورش باشي تا پاي جونش واسط مايه ميزاره اما كدوم ادمي رو ديدد كه سگ باشه؟؟؟؟ نميدونم چي بگم وچطوري بگم حتي خيلي وقتا ترجيح ميدم توي باغ وحش دنيا سگ باشم تا يه ادم با اين همه ناپاكي واين همه ريا ودو رويي ونامردي . بزار همه بگن نجس بزار همه بهم بد نگا كنن بزار بگن ديونس .، ولش كن بزار هر چي دوس دارن وميخوان بگن . من حيونا روچه نجس وچه پاك بغلشون ميكنم واز خيلي از ادم ها بيشتر دوسشون دارم
توي اين دنيايي پاك !!!!!!!!! دوتا موجود ناپاك!!!! برام خيلي عزيزن ملوس نازنينم كه با اينكه يه گربه اي بود كه از توي خيابون پيداش كرده بودم ويه گربه خيابوني بود ملوس ترين وناز ترين گربه ناپاك دنياست وميشل كه واقعا زيبا ترين وبا وفاترين سگ دنياس
خيلي حرف زدم ولي يه ارزو دارم
كاش ناپاكي ادم ها مثه ناپاكي حيونا بود
24 05 2008دیدگاهها : 1 Comment »
دستهها : بدون دسته بندی, دل نوشته هاي من
آقای شهردار این تصاویر را دیده اید؟
20 05 2008گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرهم اين راه دوره
گريه سهم دل تنگه
آقای شهردار این تصاویر را دیده اید؟
آقای شهردار این تصاویر را قبلا دیده اید؟
تصاویر کودکانی که بخاطر آتش سوزی در مدرسه و به خاطر نبود بخاری گازی و امکانات گرمایشی مناسب به این شکل افتادن …
آیا ما کم حافظه شده ایم؟ آیا جناب شهردار یادی از این عزیزان کرده اند؟
آیا کمک به مردم روستایی و به دور از امکانات مملکت خودمون از بذل بخشش برای کشورهای دیگه واجب تر نیست؟
و خیلی پرسش های بی پاسخ دیگه …







نرگس برای عکاس نمیخندد
برق نگاه معصومشان با قابهای چوبی در دست که در آن چهرههایی متفاوت از تصویر فعلیاشان را نشان میداد، آتش به دلمان زد.
عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نباید یک بخاری استاندارد در کلاسشان میبود، و انگشتهای ذوب شده نرگس در کنار کتاب فارسی کلاس سوم ما را ناخودآگاه به یاد حسنک کجایی، تصمیم کبری، روباه و خروس و دهها درس خاطرهانگیز دیگر این دوره انداخت.
نمیدانیم وقتی به درس پترس فداکار میرسند، چه تصویری از انگشت پترس در ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتی نمیدانیم آیا به خاطر گرمی مشعل دهقان فداکار، او را دوست میدارند.
دخترکان و پسرکانی با قابهای بزرگ در دست که حسرت و رنج در چشمانشان موج میزند، بچههایی که رنگ نداشته دیوار خانهاشان حکایت از جیب خالی والدینشان برای هزینههای سرسامآور درمان دارد و نمیدانیم چرا تا به امروز گرههای چروک چهرههایشان که قرار بود ترمیم شوند، هنوز باز نشده است و این پرسش که آیا در میان سیل پزشکان این مرز و بوم کسی حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمی برای صورتکان این بچهها باشد، ما را به خود مشغول کرده است.
نرگس در روستایشان میماند، به دنبال مرغ خانهاشان میدود تا شاید با سر و صدای مرغ و خروسهای خانه بتواند اندکی خود را تخلیه کند.
نرگس در کنار دیگر بچههای قربانی غفلت ما در کنار بچههای روستا برای گرفتن یک عکس حاضر میشود اما او برای عکاس نمیخندد.
نرگس دفتر مشقش را باز میکند، به زحمت و با کمک دست دیگر مداد سیاه را در دست میگیرد و در سطر اول مینویسد: ای کاش کلاسمان آتش نمیگرفت
پ.ن : خیلی از دوستان عنوان داشتن که میخوان به هر شکل ممکن به این عزیزان کمک کنند من اطلاعات کاملی ندارم از این عزیزان اما شاید اطلاعات زیر به کمک تون بیاد:
این کودکان ساکن روستای درودزن مرودشت از توابع شیراز و استان فارس هستند
خبرگزاری فارس تا حدودی پی گیر این قضیه بوده که آقای فرامرز میر احمدی خبرنگار فارس این تصاویر رو تهیه کردن
امیل تماس با خبرگزاری فارس Info@farsnews.ir
دیدگاهها : 1 Comment »
دستهها : بدون دسته بندی
بايد رفت
20 05 2008

باید رفت
باید غروب کرد
وباید…
به آنسوی آسمان قدم گذاشت
تاکه شاید یافت
آنکه میداند
راز تنهائیم را
باید رفت
دیدگاهها : 1 Comment »
دستهها : بدون دسته بندی
خیال میکنم
20 05 2008تمساحی چندش اور ، با زبان لیزش مرا میلیسد ، وبه این مصیبت عظیم یک سطر اضا فه کنم ، وداع تو را که عادلانه نیست ، چگونه فراموش کنم تندیس شدنم را در محاسبه عمومی وان پیر زن مهربان که زحمت کشید ویک سطل اب به من پاشید تا دوباره ان تمساح بیست ساله مرا بلیسد مراکه خجالت میکشم راستش را بگویم وتو هی میگویی راستش را بگو راستش را بگو
نه از من بخواه روزها در ماه زراعت کنم شبها در سیرک بلیط بفروشم اگر بخواهی حتی چکمه های تو را واکس میزم که شخصیتم خرد شود اما حقیقت اینست که من با نیمکتم از مدرسه تا امروز کودن بودم وتنها همین چند صفحه قبل بود که فهمیدم زندگی با زبان خیس تمساح هر دو از یک ریشه میرویند وبر گشتم به نمیکتم که هنوز زیرم بود گفتم اگر خسته اید بفر مایید روی من بنشینید اینجا بود که حاضران به شدت کف زدند
ومن انعام خوبی گرفتم تا برای تو دستمال محبوبت را بخرم ودیگر اینقدر به نمایش اتلو نرویم تا من اشتبا ها تو را نکشم واشتبا ها زنده بمانم تا تو فرصت داشته باشی روی شیشه زمستان ((ها )) کنی وبنویسی اشتباه بود ومن میخندم به ان لطیفه قدیمی که یک مرد از بس مهم بود زیرش خط کشیدند
در یک قهوه خانه یک زن کولی برایم فال گرفت از او خواهش کردم کمی هم دروغ به سر نوشتم بیفزاید مثلا بگوید عجب عشقی و عجب عاشقی داری تو
چشمان تو دارند خواب مرا جبران میکنند
مثل همیشه
دیدگاهها : Leave a Comment »
دستهها : بدون دسته بندی, عاشقانه
کنکاشی در بينش دينی هخامنشيان
13 05 2008زرتشت و هخامنشیان
کنکاشی در بينش دينی هخامنشيان
فريد شوليزاده
سیاست گفت و شنود مذهبی هخامنشیان و احترام ایشان به افکار مذهبی ملل غیر ایرانی تابعه پادشاهی پهناور ایران بیانگر شکلی از دموکراسی است که در جهان باستان کم سابقه بوده و ریشه های آن را باید در بستر فکری جامعه آن روز ایران بطور مشخص باور های دینی و اخلاقی ایشان جستجو کرد،چیستی این نکته که جامعه ایران در زمان هخامنشیان تحت تاثیر آموزه های جاویدان اشو زرتشت بوده است یا خیر مبحثی است که در این جستار بدان پرداخته می شود. ادامهٔ مطلب »دیدگاهها : 6 Comments »
دستهها : مذهبي, بدون دسته بندی, تاريخي
نمــــــاد فـــــــروهر
7 05 2008فروهر از دو واژهي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزشترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بيپايان اهورامزداست كه انسان را بهسوي رسايي رهنما ميشود و وظيفهي پيشبري و فرابري، براي انسان به برترين پايهي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) ميپيوندد.
امروزه نگارهي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و بهعنوان نشانوارهي دين زرتشتي بهكار ميرود. اين نگاره، گذشتهي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قومهاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبههاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده ميشود.
1- سر: سر فروهر بهصورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن بهياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي ميكند
.
2- دستها: دستهاي فروهر بهطرف بالاست بهخاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.
در دست فروهر حلقهاي وجود دارد كه آنرا نشانهي احترام به عهد و پيمان ميدانند.
3- بالها: بالهاي فروهر باز است. چون با ديدن بالهاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد ميآورد كه فروهر او را بهسوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي ميكند.
همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانهي انديشهنيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه ميشويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني بهوسيلهي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.
4- دايره ميان شكل: دايره خطي است منحني كه از هر نقطهي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشاندادن روزگار بيپايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجهي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.
5- دامن: دامن فروهر از سه قسمت بهوجود آمده كه نشانهي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهدهي اين سه بخش درمييابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)
6- دو رشتهي آويخته: اين دو رشته نشانهي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگرهمينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشهي انسان ظاهر شوند . وظيفهي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشهي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).
منابع:
1- منوچهرپور، منوجهر. بدانيم و سربلند باشيم: فشردهاي از آموزشهاي دين زرتشت. تهران: فروهر، 1377. ص. 54-50 .
2- در راه شناخت دين زرتشت. تهران: فروهر، 1380. ص. 28-27 .
دیدگاهها : 1 Comment »
دستهها : مذهبي, بدون دسته بندی, تاريخي
دیدگاههای اخیر