امروز دارم ميرم پناه گاه حيوانات به گربه ها غذا بدم بعد مدتها يه حس خوب بهم دست داده حس ميكنم ميتونم به يه مخلوق بيگناه و بي ازار كمك كنم انقد خوشحالم كه تو پوست خودم نميگنجم دوست دارم ثانيه ها تند تر بگذرن تا ذود تر برم پيششون انگاري دارم ميرم عزيز ترين عشق زندگيمو ببينم ارزو ميكنم حس قشنگي كه من به تمام حيونا و همه مخلوقات پاك خدا دارمو همه داشته باشن يا حداقل اگه اين حسو ندارن خدا قدرت و فهم درك اين حس عظيمو بهشون بده
خدايا ازت ممنوننم كه دوباره منو ديدي دوباره داري نگاهم ميكني و دوباره اجازه دادي به پاك ترين مخلوقاتت خدمت كنم
خدايا يه دنيا دوست دارم كه بازم با من صحبت كردي
دیدگاههای اخیر